محمد عنبرسوز | شهرآرانیوز؛ دومین ساخته سجاد پهلوان زاده که پیشتر به عنوان تدوینگر در آثار محمد حسین مهدویان شناخته میشد، هفته گذشته به قسمت پایانی خود رسید و در شرایطی جایش را به فصل دوم از سریال «زخم کاری» داد که برای نزدیک به دو ماه، جذابترین سریال شبکه خانگی بود. «حیثیت گم شده» مانند سریال محبوب «پوست شیر» مایههای جنایی و معمایی داشت و از لحاظ ضرب آهنگ نیز اثری پرکشش و سرحال بود، اما برخلاف سریال جمشید محمودی، نه از ستارههای برجسته سینمایی بهره میبرد و نه به واسطه ماجراهای عاطفی، رنگ ملودرام به خودش گرفت. «حیثیت گم شده» هیچ خرده داستان عاشقانهای نداشت و از همان لحظات ابتدایی، مستقیما به سراغ سوژه اصلی رفت.
عملکرد نویسندگان این سریال از جهات مختلفی قابل بررسی است. خط اصلی قصه با تشریح یک پیوند به سردی گراییده بین امیر و هاجر آغاز میشود و کمی بعد، با مرگ مرموز هاجر، امیر، به دنبال کشف حقایق، یک تنه به طوفانی از بلایا گرفتار میآید. یکی از نقاط ضعف این فیلم نامه، کشاندن پای آسیبهای اجتماعی متنوع به متن قصه یک زن و شوهر است که منطقا نباید تا این حد درگیر پلشتیهای جامعه شوند. از خرید و فروش مواد مخدر با سوء استفاده از نوزادان بی سرپرست و جعل سند گرفته تا مهمانیهای آن چنانی و قتلهای فجیع، نوع گره افکنیها در «حیثیت گم شده» بیش از حد گل درشت به نظر میرسد.
به این موارد طراحی شخصیت پدر امیر و پدر هاجر را هم اضافه کنید که یکی با قماربازی در خانواده خود فاجعه آفریده و دیگری معتادی بی رگ است که هر روز دخترانش را برای تهیه مواد تحت فشار قرار داده است. در کنار این نقاط منفی قابل بحث، تزریق اطلاعات به مخاطب در «حیثیت گم شده» به خوبی انجام میشود. نویسندگان این سریال برای باز کردن گرهها نه خست به خرج داده اند و نه با سهل انگاری دست خود را رو کرده ا ند؛ هرچند گاهی اطلاعات اضافی و بی مورد را هم به کار الحاق کرده اند تا حدس زدن راه حل معما برای بیننده دشوار شود.
مثلا صحبتهای شوهرخواهر امیر بعد از مراسم تدفین هاجر یک آدرس غلط زیرکانه از سوی نویسندگان است که بی اهمیت بودنش در قسمت پایانی محرز میشود. علاوه بر این، در چنین آثاری، وقتی در اوایل یا میانه راه، یک نفر مورد اتهام واقع میشود، مخاطب حرفهای درجا میفهمد که او بی گناه است و حتما شخصیت دیگری پشت قصه است. با اتهامهایی که به رسول، فرشاد و اسماعیل وارد میشود، بیننده ناخودآگاه به دنبال یک شخصیت به ظاهر پاک و معصوم میگردد که همه چیز زیر سر او باشد؛ اتفاقی که در قسمت آخر رخ داد و چندان هم عجیب نبود.
یکی از مواردی که به پاشنه آشیل فیلم نامه «حیثیت گم شده» تبدیل شد، مهربانی بیش از حد نویسندگان با شخصیت هاجر بود. ما با زنی طرفیم که از دنیا رفته، اما در زمان حیات، به خرید و فروش و حتی مصرف مواد مخدر آلوده شده و قصد داشته است با دروغ گفتن به نامزد سابقش، گذرنامهای جعلی تهیه کند و با ترک بی خبر همسرش، از ایران برود. این زن، اما در شمایل یک قربانی به مخاطب معرفی میشود که سمپاتیک بودنش نسبت روشنی با کنشهای او ندارد.
اما در قسمت آخر و پایان بندی اثر، برگ برنده نویسندگان رو شد؛ جایی که «حیثیت گم شده» به شکلی سرراست به سراغ گره گشایی نهایی رفت و بدون کش دار کردن قصه، سریال را در نهمین قسمت به پایان رساند. پهلوان زاده و تیمش امروز میتوانند به خودشان افتخار کنند، زیرا سریالی را که میتوانست حداقل پنج شش قسمت دیگر ادامه داشته باشد در قسمت نهم به پایان رساندند. این رویکرد درباره اثر قبلی پهلوان زاده، یعنی «سقوط» هم وجود داشت؛ اثری که در ۹ قسمت به پایان رسید و کمترین حرف اضافهای در آن وجود نداشت.
«حیثیت گم شده» یک شاهکار در شبکه نمایش خانگی نبود، اما سجاد پهلوان زاده با دو سریالی که در ماههای اخیر ساخت، به سازندگان سریالهای ایرانی نشان داد که میشود از پرحرفی پرهیز کرد و برای وقت بیننده ارزش قائل شد. علاوه بر این، «حیثیت گم شده» یکی از پرتلاشترین بازیگران سالهای اخیر سینما و شبکه خانگی ایران را به سکوی نقش اول آورد و از مهدی حسینی نیا (در نقش امیر) شمایل آبرومند و باورپذیری ساخت. احتمالا به زودی حسینی نیا را در نقشهای اصلی بیشتری خواهیم دید و این برای محصولات نمایشی ایران یک اتفاق امیدبخش محسوب میشود.